سونوی غربالگری دوم-تعیین جنسیت
سلام نفسم امروز92/05/12 هست و باید بریم واسه سونو و غربالگری از سر کار زودتر اومدم بیرون و خیلی مشتاق بودم که دوباره عسل زندگیمو ببینم اما یه استرسی هم دائم تو راه چند بار خسته شدم و نفسم می گرفت آخه با عجله اومدم که زود برسم بابا امینم زود اومد تا به مطب برسه و بتونه ببینتت و از این سعادت قشنگ بی نصیب نشه خلاصه رسیدیم و گفتند که باید شکلات بخورم تا تحرک بچه بیشتر بشه و تا دلت بخواد شکلات خوردم با اینکه فشارم بالا بود خیلی با افتخار هی می خوردم و ...نوبتمون شد و با استرس رفتیم داخل و رو تخت دراز کشیدم بابایی اومد پیشم..کنارم بود احساس آرامش میکردم ... چشامون به مانیتور بود...وای خدای من...این باور نکردینیه...اشک تو چشامون حلقه زده بود....
نویسنده :
مامانی نگار-بابایی امین
19:56